تو زیبا صنمی در دلمی چشمه جوشان
من از عشق تو حیران
تو سرمایه هفت دولت پادشاهی عشق
من آن بچه دهقان
آمدی دامن کشان دل بردی از من به یغما
یار شیرین دلم آهستهتر دل ببر از ما
ای غزال غزل خوان
در میان دو چشمان
تو خورشید و کیهان
خانه دارند ای تو نقطه امنم
ای تو باران نم نم
عاشقان تو کم نه بیشمارند
مرا حاجت به طبیب نیست
آن دم که نگاهم به نگاه تو بیفتد
بیا تا رخ بنمایی ماه
از سکه و از دو چشم آسمان بیفتد
آمدی دامن کشان دل بردی از من به یغما
یار شیرین دلم آهسته تر دل ببر از ما
ای غزال غزل خوان
در میان دو چشمان
تو خورشید و کیهان
خانه دارند ای تو نقطه امنم
ای تو باران نم نم
عاشقان تو کم نه بیشمارند
من از عشق تو حیران
تو سرمایه هفت دولت پادشاهی عشق
من آن بچه دهقان
آمدی دامن کشان دل بردی از من به یغما
یار شیرین دلم آهستهتر دل ببر از ما
ای غزال غزل خوان
در میان دو چشمان
تو خورشید و کیهان
خانه دارند ای تو نقطه امنم
ای تو باران نم نم
عاشقان تو کم نه بیشمارند
مرا حاجت به طبیب نیست
آن دم که نگاهم به نگاه تو بیفتد
بیا تا رخ بنمایی ماه
از سکه و از دو چشم آسمان بیفتد
آمدی دامن کشان دل بردی از من به یغما
یار شیرین دلم آهسته تر دل ببر از ما
ای غزال غزل خوان
در میان دو چشمان
تو خورشید و کیهان
خانه دارند ای تو نقطه امنم
ای تو باران نم نم
عاشقان تو کم نه بیشمارند

لطفا نظر خود را بنویسید